دیکشنری
داستان آبیدیک
کردن نقل و انتقال
naqlo-en-te-qâl, ~ kardan
english
1
Law
::
نقل مكان which see
فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه
2
Law
::
move, -ing,
فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
کردن استماع استماع
کردن اسقاط اسقاط
کردن اطاعت اطاعت
کردن اخاذی اخاذی
کردن اختلاط اختلاط
کردن اعتراف اعتراف
کردن ـ جلوگیری جلوگیری
کردن درج درج
کردن ـ ائتلاف ائتلاف
کردن ـ اباحه اباحه
کردن ـ ابتکار ابتکار
کردن ـ تظلم تظلم
کردن ـ توهین توهین
کردن نقل قول
کردن نقل مکان
کردن نقل و انتقال
کردن نگهداری
کردن ـ تهاتر تهاتر
کردن تبدیل به احسن
کردن تعیین هویت
کردن در
کردن عبارت
کردن فراش تجدید
کردن نقل نقل
کردن) اتمام (اتمام
کردنشین
کرس
کرست بسته
کرسی
کرسی خطابه
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید